اگر تا دم دم های غروب خودت را به شهر می رساندی، می توانستی وارد شوی، وگرنه باید همان بیرون شهر و پشت دروازه های بسته می ماندی و شب را با ترس حمله دزدان و حرامی ها صبح می کردی! یا اگر دلت می آمد ـ که باید میآمد ـ سرکیسه را شل و دروازه بانان را با سکه های زردرنگ راضی می کردی تا در را باز کنند و به تو اجازه ورود بدهند. به هر حال در روزگاری که برای محافظت از شهر در مقابل مهاجمان و یاغی ها، دور تا دور شهر را برج و باروهای مرتفع و خندقهای عمیق گرفته بودند و دروازه ها تنها ورودی های شهر به حساب می آمدند، دروازه ها از بعد از اذان صبح تا ۲، ۳ ساعت بعد از غروب آفتاب باز بودند و تو باید به موقع خودت را می رساندی تا بتوانی از زیر طاق های کاشی کاری شده آنها عبور کنی.
میدان رژه – طهران
مظفرالدین شاه
بازار طهران
معتادان بی خانمان قاجاری
کرسی
حمام سال ۱۲۵۰
پهلوانان نمی میرند….سال ۱۲۹۸
اولین واگن اسبی به همراه مسافرین
یک مغازه فروش لباس دست دوم-سال ۱۲۸۶
تصویر پرورش دهنده بوقلمون که گله خود را برای فروش به خیابانهای طهران آورده است. سال ۱۳۰۰ خورشیدی
مدرسه
اجتماع شهروندان در تراموا در منطقه شمال طهران -سال ۱۳۰۰
تصویری نادر از یک نمای خیابانی از طهران در عهد ناصری-۱۲۸۷ در تصویر نانوایی سنگک قدیمی،آجیل فروشی(؟)،چراغ روشنایی و … به چشم می خورد…
مغازه تریاک فروشی در روستا
مظفرالدین شاه در فرنگ
پادشاه انگلستان ادوارد هفتم و ناصرالدین شاه قاجار در انگلستان
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین